خودم هم نمیدونم چه حسی بهم داد وقتی زنگ زدی و باهام اونطوری حرف زدی عزیز دلم...
چطور این همه پاکی و عشق رو این همه محبت رو یکجا تو وجود خوبت با هم جمع کردی نازنینم؟
یک حس گم دارم نسبت به این قضیه. راستش رو بگم نه خوشحالم برات و نه نگرانتم. فقط میدونم که تو اینقدر خودت عاقلی که هیچ کاری رو بی فکر انجام نمیدی. از این بابت خیالم راحته.
فقط امیدوارم اونطور که شایسته ته بگذره گرچه تا حالا به آونچه که شایسته ات باشه اونطور که باید و شاید نرسیدی.
برات آرزوی آرامش میکنم. از ته دلم و از صمیم قلبم. برای تویی که نمونه خوبی از یک زن و یک انسان مهربان بودی برام تو زندگیم.
وای خدا چه ارامشی
امیدوارم ...
رمز : 1362
خیلی هم ممنون
منم براش بهترین ها رو آرزو میکنم
ممنون رهای عزیزم
این الان چی بود؟
ینی منظورم اینه که من برداشت کردم یه طور کنایه ست
درست فهمیدم؟
نه عزیزم کنایه نیست واقعیت یه زندگیه یه زندگی پر پیچ و خم که گره خورده به چند تا زندگی پر پیچ و خم دیگه ... یه همچین چیزایی
کفشهایم که جفت میشوند
دلم هوای رفتن می کند.
من چه کودکانه دلتنگ توام!
چه کودکانه...
خوب بود
منم موافقم!
سلام خاله جان
ایشالله حسابی سرحال و سلامت باشی
خوب دیگه بهنام هم موافقه بچه ها... پس مبارکه
ممنون خاله ای خوبم
ممنون از محبتت بهنام عزیز