از وقتی خودم رو شناختم یکسری آدم ها بنا به اقتضای زمان و کارهایی که انجام میدادند به این افتخار نائل میشدند که واردش بشن. همین طوری الکی هم نیست. آداب داره برای خودش. باید نظرت موافق نظرشون باشه، گرایش مخالف اونها رو داشته باشی حالا هر گرایشی؛ گاهی دختر بودن یا زن بودن خودش افراد رو کاندید میکنه که درش وارد بشن. البته خوب این هم بگم که این هم خیلی مهمه که دختر چه کسی یا زن چه کسی باشی! مرد بودن یا پسر بودن خیلی گزینه ای نیست که بشه روش خیلی حساب کرد البته همسر کی بودن باز خیلی مهمه و هر چه این نسبت نزدیکتر باشه شرایط ورود رو مساعدتر میکنه.
یکسری آدم ها هستند که از افراد قدیمی هستند و در این مکان پر رفت و آمد و مهم! کیا و بیایی دارند. اینها گاهی از آدم های ثابتی هستند که راه خروج همه جوره روشون بسته شده و شانسی برای بیرون آمدن ندارند. این بندگان خدا عمدتا از نزدیکان هستند و اغلب نسبتی سببی با یکی از نزدیکان دارند.
خلاصه این مکان سیاه و نمور نه سیاه چاله است و نه زندان که یک نماده. یک لیست. یک لیست سیاه که هر وقت، هر کی با به میل و مذاقشون نباشه با تیپا میفرستنش اون تو. البته نباید اینطور فکر کنید که مرگ هست اما برای همسایه. نه همچینام نیست. همین که نشستی و داری زندگیتو میکنی و به خیال خودت یه رفت و روبی ازآدم های دور و برت کردی و تازه داری روی آرامش رو میبینی یهو میزنند پس کله ات و پرتت میکنند اون ته مه ها! اونجایی که اتفاقا بیشتر اونهایی هستند که میشناسیشون و حتی دوستشون داری. اونجاست که توی تازه وارد بیشتر از بقیه بی مهری دریافت میکنی چون حرف هم زدی و احقاق حق هم کردی.
نمیدونم تا به کی باید این لیست نمادین رو دست بگیرید و مدام آدم ها رو یکطرفه محاکمه کنید و حکم صادر کنید و بفرستید اون تو؟ هوم؟! کاش کمی به خودتون بیایید تا از شومی سرانجامتون کمی کاسته بشه. جای موعظه کمی به خودتون نگاه کنید. ما کارمون رو خوب بلدیم. وظایفمون هم میدونیم. شمایید که هنوز مثل بچه مدرسه ای های ننر پشت بزرگترهاتون سنگر میگیرید و باجگیری عاطفی میکنید.
* بخند تو این لیستو خوب میشناسی!
این سیاه چاله وسط دل است دیگر ! هرچی بزرگتر شود دل هم سیاه تر می شود.
قربون دهنتون عزیزم
عالی گفتید
همینه ... سیاه شده کم کم ...
جالب نوشتی اما یکم واضحش کن مگر نه خیلی دوست داشتم نوشتت رو
شاید یه روزی من هم مثل دوست خوبم جسارت این رو یافتم که بی پرده از همه چی سخن بگم شایدم به همین گوشه و کنایه زدن ها آروم بگیرم و بسنده کنم